محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

دعا...

دردونه ی من تا امروز٣٠ هفته است که هم نفسیم...وچه لذتی دارد یکی بودن با ثمره عشق و وجودم امروز میخواهم باهم دعا کنیم...برای همه...اخرین روز سال۸۹ برای سلامتی امام زمان و ظهورشون انشالا که نگهدارت باشه سلامتی وطول عمرو روزی بابرکت برای همه کسایی که دوسشون داریم و دوستمون دارن خوشبختی خانواده ۳نفریمان من و تو و بابایی برای براورده شدنه همه ارزوی کسایی که بهم التماس دعا گفتن ومن برای تو دعا میکنم... تویی که خلاصه تمام زیباییها و مهر و لطف خدایی برای ما ... برای لبخندزیبایت...برای سلامتیت...برای عاقبت بخیریت...برای صالح بودنت...برای...واین بزرگترین ارزوی ما... هرچی ارزوی خوبه مال تو عزیزکم ...
11 مرداد 1390

لقمان به پسرش گفت

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.   اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!   دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !   سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!   پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من  می توانم این کارها را انجام  دهم؟   لقمان جواب داد :   اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .     اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان...
2 مرداد 1390

بابایی دوستت داریم

سلام بابا محمد علی مهربون  من و طاها کوچولو خیلی خیلی دوستت داریم و افتخار می کنیم که در کنار تو هستیم و از خدا می خوایم شما رو همیشه برامون حفظ کنه  بابا جون دوستت داریم    ...
2 مرداد 1390

عشق مامان به زباني ديگر

to tell the story of how great a love can be براى گفتن داستانى که نهایت بزرگى عشق را نشان میدهد   the sweet love story that is older than the sea داستان عشق شیرینى که عمرش از عمر دریاها نیز بیشتر است   where do I start ? از کجا شروع کنم   With his first  sound با اولین صدايش   He  gaves new meaning to this empty world of mine او معناى جدیدى به دنیاى پوچ من داد   mohammad  came in to my life and made the living fine محمد به زندگى من پا گذاشت و زندگى را شیرین کرد ...
2 مرداد 1390

فرشته اي به نام مادر

او آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسيد:(( مي گويند فردا شما مرا به زمين ميفرستيد اما من به اين كوچكي و بدون هيچ كمكي چگونه ميتوانم براي زندگي به آنجا بروم؟)) خداوند پاسخ داد :(( ميان تعداد بسياري از فرشتگان من يكي را براي تو در نظر گرفتم او از تو نگهداري خواهد كرد.)) اما كودك هنوز مطمئن نبود كه ميخواهد برود يا نه:(( اما اينجا در بهشت من هيچ كاري جز خنديدن و آواز خواندن ندارم و اينها براي من كافي هستند.)) خداوند لبخند زد:(( فرشته تو برايت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهي كرد و شاد خواهي بود.)) كودك ادامه دا د:(( چطور ميتوانم بفهمم مردم چه ميگويند وقتي زبان آنهارانميدانم؟ )) خداوند او را ...
2 مرداد 1390

یادم باشه..... یادت باشه

پسرم...عزيزتر از جونم!! يادت باشه..براي درس گرفتن ودرس دادن به دنيا اومدي...نه براي تكرار اشتباهات گذشتگان. يادت باشه..گره تنهايي ودلتنگي هركس با توكل به خدا فقط به دست دل خودش باز ميشه. يادت باشه..هيچگاه از راستي نترسي ونهراسي. يادت باشه..قبل از انجام هركار با انگشت به پيشونيت بزني تا بعدا با مشت به فرقت نكوبي. يادت باشه..با كسي آنقدر صميمي نشي شايد روزي دشمنت بشه. يادت باشه..با كسي دشمني نكني شايد روزي دوستت بشه. يادت باشه..پل هاي پشت سرت رو ويران نكني. يادت باشه..اميد كسي رو ازاو نگيري..شايدتنها چيزيست كه دارد. يادت باشه..كه آدم ها همه ارزشمندند وهمه ميتوانند مهربان ودلسوز باشند. يادت باشه..ببخشي ت...
2 مرداد 1390

کاش به جملات زیر دقت کنیم

 اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم بیشتر از ان که عشق به قدرت را یادش بدهم قدرت عشق را یادش میدام اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم کمتر سخت میگرفتم و بیشتر تاییدش میکردم اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم با او در فراغ می دویدم و با هم به ستارگان خیره می شدیم اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم از جدی بودن دست بر میداشتم و بازی را جدی میگرفتم اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم بیشتر از انکه به ساعتم نگاه کنم به او نگاه میکردم   اگر فرصت داشتم کودکم را دوباره بزرگ کنم به جای انکه انگشت اشاره ام را به سوی او بگیرم در کنارش می نشستم انگشتم را در رنگ فرو میبردم و با او نقاشی میکردم &...
2 مرداد 1390

درسهایی که آموخته ام

آموخته ام که ... بهترین کلاس درس دنیا محضر بزرگترهاست. آموخته ام که ... وقتی عاشق می شوم ، عشق خودش را نشان می دهد. آموخته ام که ... در آغوش داشتن کودکی که به خواب رفته، یکی از آرامش بخش ترین حس های دنیا را در درون آدمی بیدار می کند. آموخته ام که ... مهربان بودن بسیار مهمتر از درست بودن است. آموخته ام که ... وقتی به هیچ طریقی نمی توانم به شخصی کمک کنم ، می توانم برای او دعا کنم . آموخته ام که ... آن قدم های کوچک کودکانه ام در کنار گام های استوار پدر در شب های تابستان در اطراف خانه ، چه معجزه هایی در بزرگسالی من کرد. آموخته ام که ... زندگ...
2 مرداد 1390

نیمه شعبان و رفتن محمد طاها به امام زاده

  تو خواهى آمد و یاس‏ها و نیلوفرهاى «سرکش‏» را به دعوت خواهى خواند و حضور تو تسلاى دل یاس‏هاى کبود خواهد بود.   سلام عزیزکم دیروز نیمه شعبان بود.......... می دونی امام زمان چند ساله شدن؟ 1177 =1432-255 ساله که ایشون منتظرند. دیروز ٢٦تیر ١٣٩٠ روز یکشنبه محمد طاهایه گل مامان برای اولین بار با مادریش و مادر بزرگش رفتن امام زاده. شازده کوچولوی من اصلآ گریه نکرد معلوم بود از اون جا خیلی خوشش اومده همش این ورو اون ورو نگاه میکرد ان شا الله همیشه همین امامها و امام زاده ها پشت و پناه آقا پسره گله من باشن. همه با هم بگین آمین آمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی...
27 تير 1390