محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 4 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

سی هفتگی

سلام به رویه ماهت زندگی مادری امروز شنبه 28/12/1389 تو وارد هفته سی شدی. دیدی چه طوری مثله برق و باد گذشت؟ الان تو 39.3 سانتی متر قد و 1.350گرم وزن داری. البته این جوری که سونوگرافیهات گفتن تو یه کم درشت تر هستی . این پایینم عکستو میزارم که ببینیش. تو الان تو شکم مادری اینجوری هستی. ...
28 اسفند 1389

منتظرم

  چشم به راحت لحظه های دلتنگی راسپری میکنم غبارازچهره دل می زدایم و به احترام آمدنت  نهانخانه دل راخانه تکانی میکنم تا تو را در برگیرم و رایحه وجودت را استشمام کنم طاهای عزیزم.  ...
21 اسفند 1389

زن و مرد

زن عشق میکارد و کینه درو میکند ... دیه اش نصفه دیه تو و مجازات زنایش با تو برابر است......... میتواند تنها یک همسر داشته باشد ...وتو مختار به داشتن چهار همسر هستی ......... برای ازدواج در هر سنی اجازه ی ولی لازم است ... وتوهر زمان بخواهی به لطف قانون گذار میتوانی ازدواج کنی ......... در مجلسی بنام بکارت زندانی است ...وتو ......... او کتک میخورد و تو محاکمه نمیشوی ... او میزاید وتو برای فرزندش نام انتخاب میکنی ......... او درد میکشد وتو نگرانی کودک دختر نباشد ......... او بی خوابی میکشد و تو خواب حوریان بهشتی را میبینی ......... او مادر میشود وهمه جا میپرسند نام پدر . . . . . . . . ...
10 اسفند 1389

شب ، من و خدایم ...

خدايا توی   اين وقت شب، ايستاده ام زير آسمان تو ، كه عكس سوسوي ستاره هاش توي درياي چشام افتاده ، دودل بودم كه بيام يا نه . يه دلمو گذاشتم اون پايين ، پايين ، پايين. اما اون يكي دلمو كه مهرش كردند براي ورود به حريم كبريائيت گرفتم لابه لاي انگشتام،   مي بيني تپش تند و يكنواختش رو؟ اي عزيز من حالاايستاده ام اينجا زير آسمون زيباي تو و مي دونم حتي اگر آهسته تر از بال زدن سنجاقكها از ته دلم به تو سلام كنم مي شنوي كه جوابمو بدي و همين براي من كافيه . حالا بذار آغاز كنم مثنوي گريستن رو . بذار بگم اون پايين وقتي يك قدم از تو فاصله مي گيرم چقدر زود گلدون احساسم زرد و پژمرده مي شه . خشك مي شه . برگهاش مي ريزه . ...
9 اسفند 1389

19 هفتگی

امروزم چهارشنبه 15/10/1389 روزیه که نینی کوچولوی من 19 هفته و 4 روزشه. بازم مامانوباباش رفتن سونوگرافی وخدارو شکر همه چی خوبو نرمال بود. ...
9 اسفند 1389

سخنی مادرانه با طاها کوچولوم

  سلام شیطون بلا پسر طلا خوبی گلم وقتی تو تکان می خوری مادر غرق در شادی می شه .می تونه ساعتها بشینه و فقط حرکاتت را تماشا کنه . هیچ کس تا به حا ل انقدر به مامان نزدیک نبوده تو اینجایی همین جا زیر پوست مامان . مامان دوستت داره.   خدایا نی نی را برای مامان سالم  و صالح نگه دار.مامانی جون از تو نزدیک تر به من غیر از خدا هیچ کس نیست .مامان می تونه تو را حس کنه با دست هایش حرکتهای کوچولوتو احساس میکنه. مامان ما با هم و در کنار هم هفته 27 را هم پشت سر گذاشتیم باورت می شه؟ ما حدود 27 هفته است که با هم هستیم هر روز هر ساعت و هر ثا...
9 اسفند 1389

عشق زندگی مرد زندگیم

  محمد طاهای گلم امروز سالروز تولد بابای مهربونته آره امروز 19/11/1389 روزه تولده قلب خانمیه. امروز میخوام یه کمی برای بابا جونت بنویسم اما نمیدونم کی اینو میخونه: باز هم برای تو هنوز هم عاشقانه هایم راعاشقانه برای تو مینویسم از دورترین فاصله ها به هم رسیدیم و تا اوج بودن با همیم . به زمین خوش اومدی محمد علی عزیزم. چه لطیف است حس آغازی دوباره   و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن و چه اندازه شیرین است امروز . روز میلاد ......روز تو........روزی که تو آغاز شدی.... تولد تو آغازیس...
19 بهمن 1389
1