محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

بالندگی

 طاها گلیمون خیلی بلا شده انقدر بلا و شیرین شدی که هر جا که میریم اصلآ من نمیبینمت همش بغله اینو اونی. عاشق چای و آب و پف کردن بهشونی. هرچی رو که بخوای و وقتی کسی به وسایلت دست بزنه جیغ میکشی. انگشت خور حرفه ایی شدی همش دستت تو دهنته و منو بابا نگران از این کارت.  عاشق بیرو ن رفتنی.اما از کاپشن و کلاه بیزاری و فوق العاده بدت میاد لباس زیادی تو تنت باشه. موقع خواب هیچ چیزی نمیزاری روت باشه. با همه زود اوخت میشی و براشون میخندی. عاشق روروِِِِِکتی و دوست داری دور تا دوره خونه رو بگردی و هر چی که دمه دستت هست بکشی. خودتو سریع به بوفه میرسونی و کلیدشو در میاری و با هاش بازی می...
28 دی 1390

وای که عشق میکنم میخندی

وای که عشق میکنم میخندی وقتی اون لثه های صورتی و نازت رو میدیدم موقع خندیدنت  یا وقتی دستمو با دستای کوچولوت میگرفتی و میبردی سمت دهنت , منم با نوک انگشتام لثه های پنبه ایت رو لمس میکردم چندوقتی بود سفت شده بودن.... دکتر که میگفت فعلا از دندون خبری نیست مهربونم...شیرینم...عزیزترینم شب عاشورا خیلی بد خوابی کردی صبح  که بیدار شدی و مثل هر روز شیرین ترین لبخند دنیا رو بهم دادی...  وییییی که خیلی حس نابیه  ماه من بالندگیت پیاپی... خدایا سپاس     دوستت دارم... عاشقتم ...میپرستمت ...
12 دی 1390

نی نی خونه ما

پسر بهاری من هستی و با بودنت هرلحظه رو برامون بهترین,ناب ترین...شیرین ترین بیادموندنی ترین لحظه میکنی هفت ماه و ١٥ روزه ی من واضح به من میگی *ام ما* با مکس,امممم ما...عاشقتمممممممم مامان...جواب من همیشه جونه مامان بابا برات اسطوره است...وقتی میاد فقط نگاهت به باباییه و خوب همه ی کاراشو کنترل میکنی... هرچی بهت میدم از این دست به دست دیگه ات میدی و خوب نگاهش میکنی و این یعنی کنترل روی دستای کوچولوت خداروشکر مامانی این کامپیوتر چی داره که اینقدر بهش علاقه مندی؟؟زود میای و همه دکمه هاشو میزنی و مخصوصا دکمه ی روشن و خاموش کردنش که یه چراغ کوچولو داره...یهو خاموش...........! فدات بشم که یاد گرفتی اشیا رو میکوبی...اسباب ...
12 دی 1390
1