محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

قلعه محکم لااله الا الله...

1390/12/6 8:44
نویسنده : مامان مریم
355 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک شیرینم!

عاشقت می شوم با هر بار بوییدنت...با هر بار بوسیدن گونه های لطیفت..

عاشقت می شوم با هر لبخند شکرینت و هر بار که مرا به قهقهه های نمکینت مهمان

میکنی..

.هر روز صبح که تو را در آغوش میکشم و دوباره به یاد می آورم که من یک مادرم

دوبار سرشار میشوم و لبریز از عشق مادری...

تو را به سینه می فشارم و تو نه تنها از این فشار ناراحت نمیشوی که لبخندی زیبا در پاسخم میدهی و من گیج میشوم که چگونه است که تو مرا حس میکنی و احساس مرا...بوسه باران میکنم تمام تنت را و هر آنچه خالق زیبای ما به زیبایی در تو نقش زده است ....

کاش میشد خدایم را هم ببوسم و تمام سپاسگذاریم را یکجا به او تقدیم کنم...

اما مگر نه اینکه تو بوی او را میدهی؟و این مهری که در وجود من جاری است قطره ای از دریای مهر او به بندگان است؟پس بگذار تو را غرق بوسه هایم کنم که تو مرا به آن روزها میبری که هیچ نبود بین  من و معبودم جز عشق...

روزهایی که هنوز نمیدانستم گناه چیست و چگونه حایلی دردناک بین ما خواهد شد...

 کاش میشد به همان پاکی بمانیم که آمده بودیم...به زلالی این روزهای تو...

اما ناامید نباش پسرم!در این دریای دنیای بزرگ و گاه ترسناک، در این جنگل انبوه و گاه

تاریک ، در این دریای بی انتها و گاه طوفانی...کشتی نجاتی هست به نام حسین(ع)...

بنشین بر کشتی مهر حسین و برس به ساحل امن ایمان...به آغوش گرم الهی...به

قلعه محکم لااله الا الله...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان امیر مهدی
6 اسفند 90 21:55
سلام مامانی یه سوال داشتم طاها جووون کوچکتر که بودشبها میخوابید امیرمهدی 4ماهش تموم شد ولی هنوز شب تا صبح بیداره اگه میشه راهنماییم کنید.... جوابو واسم کامنت بزارین ممنون راستی من شما رو با اجازه لینک کردم
مامان پارساجون
7 اسفند 90 9:40
سلام.پیام خصوصی داری مریم جون
مامان پارساجون
7 اسفند 90 10:48
سلام.طاهاجون هدیه اش رو دوست داشت مریم جون؟


خیلی زیاد ممنون از لطفت