محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 13 سال و 4 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

احساسات مادری

عارفانه ........ عاشقانه ....... می نویسم از احساسات پاک مادرانه ....مادر شدن حسی است آسمانی .....تو راه آسمان را برایم هموار و مرا به خدا نزدیک تر کردی    اعتراف می کنم که به دنیا آوردن طاها احساسات مادرانه ام را شکوفا کرد ..... احساسات مادری همان است که به من توان گذشت و فداکاری و نوع دوستی را داد احساسات مادری مرا از غم و غصه و تنهایی نجات داد احساسات مادری به من کمک کرد تا مرضهای روحیم درمان شود و زخمهای کهنه ام مرهم یابد احساسات مادری به من کمک کردتا فکر و ذهنم را از فکر و  خیال های بیهوده و پلید پاک کنم احساسات مادری زندگی را برایم شیرین وآرامش بخش کرده است احساسات مادری به من کمک کردتا از شهوت...
8 بهمن 1390

تولد فرشته آسمونی انار جووووون

خاله ها تولد انارمونه بهش تبریک نمیگید؟ سلام گل قشنگم ميوه بهشتيم انار نازنينم خاله جون تولدت مبارك............ يادته كيك تبلد خواستي..ميگفتي فوتش كنم فوتش كنم؟ برايت كيك تولد سفارش داده بابات... برات دارم ريسه ماه و ستاره درست ميكنم برات داريم تولد ميگيريم خاله مي دوني همه دارن با چشماي پر اشك تولدتو تبريك مي گن اما همين كه تو خوشحالي همين كه جات خوبه براي ما همين كافيه خاله اناركم بيا تو خواب مامانت تا اروم بشه اناركم بيا تو بغل بابات تا درداش كمتر بشه اناركم به خدا بگو اين رسمش نبود ما تولدتو تنها بدون حضورت تو بگيرم خاله به فرشته ها بگو بيان مامانتو اروم كنن ما كه دق كرديم خاله 6 بهمن تولد انار نازنینمون...
6 بهمن 1390

انتظار

طاها جون گل زندگیم خیلی منتظرم تا مامان صدام کنی از انتظار مردم پسرم. هرچی بهت می گم بگو ماما فقط بانگاه جذاب و دلربات دل از مامان می بری و هیچ نمی گی می خوای برام ناز کنی می دونی چقدر عاشق این کلمه هستم فدای چشمات شم مامانی   ...
4 بهمن 1390

بالندگی

 طاها گلیمون خیلی بلا شده انقدر بلا و شیرین شدی که هر جا که میریم اصلآ من نمیبینمت همش بغله اینو اونی. عاشق چای و آب و پف کردن بهشونی. هرچی رو که بخوای و وقتی کسی به وسایلت دست بزنه جیغ میکشی. انگشت خور حرفه ایی شدی همش دستت تو دهنته و منو بابا نگران از این کارت.  عاشق بیرو ن رفتنی.اما از کاپشن و کلاه بیزاری و فوق العاده بدت میاد لباس زیادی تو تنت باشه. موقع خواب هیچ چیزی نمیزاری روت باشه. با همه زود اوخت میشی و براشون میخندی. عاشق روروِِِِِکتی و دوست داری دور تا دوره خونه رو بگردی و هر چی که دمه دستت هست بکشی. خودتو سریع به بوفه میرسونی و کلیدشو در میاری و با هاش بازی می...
28 دی 1390